علی پسر تنهای اصفهانی 18ساله







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب
Click here to get avatars like this!



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





ی چیزی که بهش میگن دل گرفته...

دوستت دارم*ها را نگه می*داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده*ها را، عاشقتم*ها را…
این* جمله*ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی*کنی!

باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می*رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده*ای و روی هم تلنبار شده*اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی*توانی با خودت بِکشی*اش…
شروع می*کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا*به*پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده*ات انداخت و اگر منظره*های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می*کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می*شود خرجمی*کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می*مانی؟
بعد می*بینی آدم*ها فاصله می*گیرند متهمت می*کنند به هیزی… به مخ*زدن به اعتماد آدم*ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه*گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه*شان لبریز شود آن**وقت حال امروز تو را می*فهمند بدون این*که تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می*دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس*ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می*گیریم هر چه او عاشق*تر، ما سرخوش*تر، هر چه او دل نازک*تر، ما بی رحم *تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده*اند .

             تنها ماندم

 

                           

این روزا دلم از همه چی میگیره نمیدونم چرا اما تحمل تنهایی واسم سخته حتی تو اتاق نشستنو درس خوندن واسم سخته نه اینکه از درس خوندن بدم بیاد نه از اینکه ساعتها یه گوشه تنها باشم آزارم میده .نمیدونم چرا همه چی واسم عجیبه آدما.رفتاراشون.زندگیشون...ب� � اینکه چندین ساله که دارم رو زمین زندگی میکنم اما هنوز به عجیب بودن زندگی عادت نکردم .چند وقت پیش بین منو یکی از دوستام یه کدورت پیش اومد دلیلش اینقد عجیب بود که هنوز شوکه ام.آخه چی باعث میشه یه رشته ی محبت بین ۲تا آدم به راحتی آب خوردن پاره شه؟.چی باعث میشه بخاطر یه چیز کوچیک دنیایی یه رابطه قشنگ بهم بخوره؟از این روزا تو گذشته خاطرات قشنگی دارم خاطراتی که وقتی یادشون میفتم میخندم اما وقتی بهشون فکر میکنم اشکم میاد که چرا الان مث اونموقع نیست اولین باره که دارم شرح حالمو مینویسم هیچوقت اینکارو نکردم اما این بار یه جور دیگه دلم گرفت که ناخوداگاه یاد وبم افتادم...عجیب منتظر یه معجزه ام که غافلگیرم کنه نمیدونم کی و چطوری میاد اما من نا امید نمیشم از انتظار .انتظاری که برعکس چیزایه دیگه واسم عجیب نیستو خوب میشناسمش ... عجیب گرفته است چیزی که به آن میگویند دل...
                                             بي تو اينجا نا تمام افتاده ام

پخته اي بودم که خام افتاده ام

گفته بودي تا که عاقلتر شوم

آه ، مي خواهي مگر کافر شوم

من سري دارم که مي خواهد کمند

حالتي دارم که محتاجم به بند

کاشکي در گردنم زنجير بود

کاشکي دست تو دامنگيربود

عقل ما سرمايه دردسر است

من جهان را زير وبالا کرده ام

عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام

من دگر از هر چه جز دل خسته ام

عهد ياري با دل دل بسته ام

بر لب تو خنده مجنوني ام

خنده تو رنگي از دلخونيم   
 

www.taranome-ashk.blogfa.com

 
 
 

 

عکس عاشقانه

                                  

 

 

 

 


 

 



نظرات شما عزیزان:

عشق من جعفر
ساعت23:41---9 مهر 1390
سلام وبلاگ خیلی زیبایی داری در ضمن تنهایی زندگی کن نفس بکش......-

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط علیرضا اقایی در 11:11 PM | |